- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
بـخـوان هـشـتـمـیـن جـلـوۀ ربّـنـا را امـــام قـــدر را، امــیـــر قــضــا را امام رئـوفی که سلـطان طوس است که سلطان طوس و انیس النفوس است چه اذن دخـولی؛ « یَـرَونَ مَقـامی» بخوان زیر لب: «یَسمَعونَ کلامی» چه دوری دل من، چه دیری دل من ز خـوف و رجـا نـاگـزیـری دل من ســلامٌ عـلـی آل یـاسـیـن بـخــوان و دو رکعت از آن شور شیرین بخوان و که شبهای شور و شعف روزیات باد سحرهای نور و شرف روزیات باد گـواهـی تو ای شـعـر روز قـیـامـت کـه سـیــد مـحــمــد جـواد شــرافـت
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
الـمـنـت لله کـه شـدم شـیــعـه ایــران تنها کـس و کارم شده آقای خـراسان فخرم شده همسایگیِ حضرت سلطان یک عمر نشستم سَرِ این سفرۀ احسان من آخـر خـط بـودم و او داد پـنـاهـم روی سـیـهـم دیـد، ولی کـرد نگـاهـم در مدح تو محکوم، به حـیرانیام آقا پـابـوسـی تـو بُـرد پــریـشـانـیام آقـا ای چـارۀ هـر بیسر و سامـانیام آقا آخر کُـنَـد عـشـق تو خـراسـانیام آقا دلـدادۀ مشهـد شدم و حـال و هـوایش داده است به من جان، حرم و خاطرههایش هر چـند به جـز آه به پـیـمـانه نداریم سرمایه به جـز این دل دیوانه نداریم در خـانه اگر سـفـرۀ شـاهـانه نـداریم جز صحن گوهرشاد تو میخانه نداریم میـخـانۀ ما مست کننده است خـیالش هر کس که در آن مست نشد وای به حالش ای ســایـۀ بـالاســرم ای راه نـجـاتـم ای قبله و قرآن من و صوم و صلاتم ای آب حـیـاط حـرمـت، آب حــیـاتـم جـز تو که به دادم برسد وقـت وفـاتم عمرم شده با نوکری خوب کسی سر فریاد رسم گر تویی از مرگ چه بهتر؟ افسوس خورم تا ابد از بیسر و پایی نه فرشچـیان گـشتم و نه شـیخ بهایی نه دعـبلـم و روی لـبـم شعـر رسایی نه خوب غـلامی بـلـدم من نه گـدایی امـا تـو نگـفـتی که نـیـا در حـرم آقـا مثل پـدری دست کـشـیـدی سـرم آقـا ای در حـرمت نـاشـدنیها، شـدنیها از عـشـق تو هـستـیم اویس قـرنیها مدیون تو این روضه و این سینه زنیها ای صـحـن رویای بـقـیـع حـسـنـیها در صحن تو هر کس که به لب داشت حسن جان حس کرد که در قلب بهشت است به قرآن ای صاحب بیچون و چرای وطن ما ای جان جهان، خسرو شیرین دهن ما مدیـونِ کـرم خـانـۀ تو مرد و زن ما کار که به جز توست حسینی شدن ما؟ لطف نظـر توست فـقـط قـبـله عـالم! این قـصه وابـسـتـگـی مـا به مُـحـرّم ما قوم عجم بی سر و سامان حسینیم از لطف دعای تو پـریشان حـسـیـنیم چی بهتر از این است که گریان حسینیم دیـوانـۀ داغ لـب عـطـشان حـسـیـنـیم از مرد و زن شیعه گرفته سر و سامان گودالِ پُر از نیزه شکسته، لب عطشان
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
نیـمۀ شب شده و وقـت دعـا آمده است در زدم بـاز کـنـی بـاز گـدا آمـده است در این خانه مرا هم بکشانید بس است پشت در دامن ما را بتکـانید بس است هر کجا حرف تو بودهست برایم قرن است حرف عشاق تو این است خراسان وطن است هرکه حیران تو بوده است پشیمان نشده و پشیمان شده آنکس که پریـشان نشده نیمه شب پشت درم تا که به من رحم کنی پشت در منتظرم تا که به من رحم کنی «آمـدم رو بـزنم، رو نـزنم میمـیرم » رو به تو ضـامـن آهـو نـزنـم میمـیرم آمـدم این همه ره تا که غـلامـت بشوم بـفـدای تو و این لـطفِ مـدامـت بـشوم استخـوانی بدهی رفـته پی کار خودش جنس بونجل که رسیده است به بازار خودش
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
ای که سر از فضل و کـرَم بی انتهایی دارالامـــان و کــعـــبــۀ اهــلِ ولایــی ایران گـلستان گشته از یمنِ حضورت از لطف و احسانِ تو و از فیضِ نورت شـد بــارگــاهِ تـو زیــارتــگــاهِ عــالــم گـردیـده سـقـاخـانهات هـم دوشِ زمزم پایِ ضریحت سجـده گاهِ جبـرئیل است مدح و ثـنـاگـویت خـداونـدِ جـلیل است قـبـرت مـطـافِ انـبـیـای ما سـلَـف شد بیتُ االشٌرف را تهنیت گویش نجف شد صحـن و سرایت شد پـنـاهِ اهلِ ایـمـان با مـقـدمِ پـاکِ تـو شد ایـران گـلـسـتان آن پـنـجـره فـولادِ تـو دارالـشـفـا است هم کعبه و هم زمزم و سعی و صفا است شد مـرکزِ اجـلالِ تـو خـاکِ خـراسـان شـد بـارگـاهت کـعـبۀ مـقـصودِ جانان!
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
سـلامٌ عــلـی سـیــد الـمــقـتـدی علی ابن موسی الرضا المرتضی شـهـنـشاه مُـلک سـیادت کـز او شده نور حق در جهان بـرمـلا امام مـبـیـن هـادی جـن و انـس بـه مـــدحــش بــود آیــۀ انـّـمــا بـه کــروبـیـان هــادی راه حق بـه قـدّوسـیـان مـالـک و مـقـتدا مـنـا از بـهـایـش گـرفـتــه بـهـا صفـا از صـفـایش گرفـته صفا صراط الـهـدی جـلـوۀ نور حق بـه شـرع مـحـمـد بُـوَد رهـنـمـا به مهرش دل و جان گرفتار کن که مـهـرش بـود بِـه ز آب بـقـا الا ای خراسان به خود ناز کن که داری به خود لولوئی پُر بها
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
شاید عـیار دل به خلوص قـدیم نیست عـقـلم برای درک مقـامت فهـیم نیست ریزهخـور مـرام تو هـستیم گر چه دل لایـق برای نـوکـری این حـریم نیست راهــم بــده کـه تـوبـهکـنـان بـاز آمـدم نزد کـریم، هیچ خطایی عـظیم نیست! افسوس میخورد دل بیتابِ من، چرا در خادمی صحن و سرایت سهیم نیست؟ افسوس میخورد که چرا چون کبوتران در سایهسارِ گنبد زردت مقـیم نیست؟
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
ذکرِ یا ذَالکـَرم که یادَت هست اِزدِحـامِ حـرم که یـادَت هـست هِق هِق مـادرم که یادَت هست این دو چشمِ ترم که یادَت هست هـر کجـا روزگارِ مـن شده بَـد بـسـتـهام بــار وُ آمـدم مـشـهــد حـرم تـو پـنـاهـگـاهِ مـن اسـت مشهدَت مثلِ کـربلا وَطن است یا رضا ذکرِ هر رَگِ بدن است سائِـلَم، صاحِـبَم اَباالحَـسن است یا اَبَـاالـجـودِ وَ الـکـَرم سلـطان با تو ایران شده حـرم سـلـطان تــو بــه ایـرانِ مـا صـفـا دادی تو به این خـاک جـلـوهها دادی تو به مـا اذنِ روضـه را دادی آخـرِ روضـه ... کـربـلا دادی بــا نـگــاهِ تـو تــا خـدا رفــتــم هـر شبِ جـمعـه کـربـلا رفـتـم هر شبِ جمعه با قُعـود وُ قـیام مـیکـنـم شـاهِ عـشـق را اِکـرام رو به قـبـله به رویِ زانـوهـام میدهـم بَر شهـیـدِ تـشـنه سلام مُهر وُ امضاء که میرسد از طوس یک شبِ جمعه میرسم پابوس وقــتِ پــابــوسـیِّ امــامِ خـودم مـیگـذارم مَـن احـتـرامِ خـودم به خدا... پـیـش از سلامِ خودم از تو گویم...به جایِ نامِ خودم از تو میگـویم اِی پنـاهِ شـرف در حـریـمِ حسـین وُ شاهِ نجـف اِی به دستِ تو سـرنـوشت من از اضـافـه گِـلـَت سِـرشـتِ من با تو زیـباست رویِ زشتِ من حَـرمت یـا رضــا بهـشـتِ مـن یک زیـارت برایِ من بِـنِـویس ندبه در جمعـههایِ من بِنـِویس
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
روزی که نام عـشق بـازان را نوشتـند این قوم را مجـنون، تو را لیلا نوشتند زهرا به هر سویی، سفیری را فرستاد نام تو را صد شـکـر سـهـم ما نوشـتند تـو سـفـره دار عـالـمی مشکـل گشایی اشکی چکید و باب صحبت با تو وا شد نـاگـاه دیـدم صحـن تو عـرشِ خـدا شد غیراز تو من با هیچ کس کاری ندارم تـا روبــروی گــنــبــد تــو ایــســتــادم دار و نــدارم را هـمــه نــذر تــو دادم بی قـیـمـتـم امـا گـرفــتــار تـو هـسـتـم آقـا مـنـم مـن، مـرغ بـی بـال و پـر تـو بـا دسـت خـالی آمـدم در مـحـضـر تو در سینه ما کوهی از اندوه و غم ریخت
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
قطعاً خدا میخواست تا جانان تو باشی تا هـشـتـمـیـن آئـیـنـۀ قـرآن تـو بـاشـی ای قـبـلـۀ هـفــتـم... امــامِ مـهــربـانـی بهتر که بر سرهای ما سامان تو باشی جانها فدایِ نامِ زیبایت که عـشق است خـاکـی شـدم، بـال و پـرم را قـوّتـی ده بهرِ سخـن گـفـتن به طبـعـم قـدرتی ده شـد قـبـلـۀ من تـا ابــد گـنـبــد طـلایـت گرچه که از قلبم همه عشق و صفا رفت با گفتنِ یک یا رضا، جرم و خطا رفت مـن در تـو میبـیـنـم عـلی مـرتـضا را
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
سلام حضرت والا سلام حضرت سلطان سلام رحمت پروردگار حضرت باران قسم به نان تـنوری خـانهات که همیشه به دستهای گدا داده است دست شما نان درست بعد علی و پس از محمد و زهرا به روی سینۀ تو حک شدست سورۀ انسان نه دعبل و نه فرزدق نه محتشم و نه مقبل کسی نداشت بدون نگاه لطف تو دیوان میان این همه هُدهُد که گوشه گوشۀ صحن است برای عرض ارادت کجا نشسته سلیمان فرشـتههای خدا بعد کـربلا شب جـمعه به محضر تو شرفیاب میشوند رضا جان پُر است کل جهان از کمال لطف نگاهت که با نگاه تو دیگر کسی نمانده پریشان نم محبت تو جاری است بر روی گونه که گـاه میگـذرد رود از مـیان بـیابـان شـنیـدهاند که باز از تو کاظمین بگـیرد به احـتـرام شـمـا ایـسـتـادهانـد مـلائـک در این حرم به خدا مست بادهاند ملائک شبـیـه چند کـبـوتر کـنـار سفـرۀ لطفـت هـمیـشـه در طلـب استـفـادهانـد مـلائک نظر به سادگیات کردهاند؛ حضرت سلطان اگر کـنار شما صاف و سادهاند ملائک مسلَّم است از این مهربانیِ تو که عُمری اسـیـر رأفـت ایـن خـانـوادهانـد مـلائک فرشتهای وسط صحن داد میزد و میگفت: به جز شما به کسی دل ندادهاند ملائک مسیر مشهد و قم مثل اربعین حسینی ست که در مسیـر شما بیـن جـادهاند ملائک دخیل بسته به باب الجواد روح الأمین پس گـدای خـانۀ خـورشـید زادهانـد ملائک شـنیـدهاند که باز از تو کاظمین بگـیرد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
هَرکس دهـان به مـدحِ شُما باز میکند عـیـسی مسـیح میشود، اِعجاز میکند مـرغِ دلـم به شـوقِ زیارت شبانه روز تـا گـنــبـدِ طـلای تـو پــرواز مـیکـنـد عَلّامه، قَدرِ فَهمِ خودش دَر کلاسِ دَرس شَـرحی برای وَصفِ تو آغـاز میکـند آئــیــنــۀ تَـــمــامِ جَــمــالِ مُــحَــمَّـــدی هر زائری که در حرمت بی ریا نشست شـانـه بـه شـانـۀ هـمـۀ اَنــبـیـا نـشـست هر مُـدَّعیِ عِـشق، که عـاشق نمیشود از حَـبـسِ سَـردِ فـاصـلـه آزاد میشـوم وقـتـی دَخـیـلِ پـنـجـره فـولاد مـیشوم نـزدِ تـو مـیرســیـم زِ دارُالـوِلایــهات آقا قـسم به لطـف و کرامـاتِ بیحَـدَت آقــا قــسـم بـه زلـفِ سـیــاهِ مُـجَـعَــدَّت بَـر سَـر درِ حَـریـمِ دلِ مَن نِـوِشـتـهانـد وقتی که نورِ شمسِ جمالت طلوع کرد پروردگار، خـلـقـتِ ما را شـروع کرد “هو یا رضا” به نامِ تو “هو یا علی مدد” ما بـا ولایتِ تو به خورشـیـد میرسیم بـر اوجِ بـینـهـایتِ تـوحـیـد میرسـیم مـا بـیرضـایتِ تـو خـدایی نمیشـدیـم تنها به تخت و تاج شما التماسِ ماست هر شب به آستان تو حمد و سپاسِ ماست ای آبـروی کـشـورِ ایـران، اَبَـاالـحـسن
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
لـبریز عـشق و بـاورم در مشهـد تو از خـانـهام راحـت ترم در مشهـد تو مـثـل کـبــوتـرهـای جـلــد آسـمـانـت قـدری به دنـبـال پَـرم در مـشهـد تـو خـسـته، شـکـسته، آمـدم پـابـوسی تو امـا به لطـفـت بهـتـرم در مشهـد تـو گـرچه امـام مـهـربـانی تـو، اگـر چه مـن مـایـۀ درد سـرم در مـشـهـد تـو میخـواسـتـم بار دگر دسـتم بگـیری حـاضـر شـدم با مـادرم در مشهد تو بیرون مکن، گرچه ز عصیان شرمسارم خـدمـتگـزارم، نوکـرم، در مشهد تو از اولیـن روز زیـارت، یاد اشک و سـخـتـی روز آخــرم در مـشـهـد تـو در صحـن عشقت هـمنوای اشکهایـم در مـشهـدیم اما به فـکـر کـربـبـلایم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
من همانم که شبی گم کرد راه چاره را روشـنم کن تا نبـیـنم نفـس آتش پاره را دل سیـاهی کار دسـتم داده اما دلخـوشم لطف تو وقتی طلا کرده ست سنگ خاره را در مدارت مشتریها رفت و آمد می کنند پـرتو لطفت گرفـته دست هر سـیّاره را بیبرات کربلا غرق است کشتیهای من اشک ها را دیدهای یا موج تخته پاره را زیـر ایـوان طلایت سـالـها مـسـتـأجـرم گرچه صاحبخانه میخواهی من آواره را میزند هر چهارشنبه نبض من پرپر ولی صبح رستاخیز من روزی ست که نقاره را…
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
ای رأفـت تو رأفـت ذات خــدا رضــا از پـای تا به سر عـلی مرتضی رضا هر کس که بیشتر کرمش میرسد به خلق او بـیـشـتر بَـرَد به درت الـتـجـا رضا
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
شـبـیـه شب زدههـایم که در حـرم آقـا مسیـرشان به تو افـتاده ذوالـکـرم، آقا شـبی که گـم شده بـودم در آیـنهکاری نـمیرود بـخـدا هــرگـز از سـرم آقـا بسـنده کرده ام ایـنجا به کـنج دیـوارت اجــازه از تــو نـبـاشـد نـمـیپــرم آقـا عجب بساط عجیبی به پا شده در صحن چه وحـدتی شده بیـن عرب، عجـم آقا در ازدحـام گــداهـا نـمـیرسـد حـتـی صــدای شــادی نـقّـارههـا بـه هـم آقـا هـرآنکه آمده ایـنجا ز غـم شده فـارغ که قطعهای ز بهشت ست قـدم قدم آقا گـرهگـشـایـی تـو شـد زبـانـزد مــردم گـرهگـشای دو عـالم حرم حرم آقا…
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
مائـیم هـم جـوار تـو یا حـضرت رضا پـروانـۀ مـزار تـو یـا حـضرت رضـا داریـم زیـر سـایـهات آرامـش بـهـشت آقــای مـن ســلام غـریـب غــریـبهـا درمـانـدهایم و دل زدهایـم از طـبیبها در شهر با دعای تو باران گرفتهاست مهر تو سایه بر سر ایران گرفتهاست اینجا شکسته بالی زائر سعـادت است هر قطره اشک واسطۀ استجابت است یادش به خـیر حال خوش بیگـناهیام حــالا کـه روسـیـاه جـهـان تـبــاهـیام با هر بهـانه سـمت حـرم میکـشانیام از لـطـف هـم جـواریتان آسـمـانـیام زائــر شــدم دوبــاره جــلال امــام را از من گـرفـته اشـک مـجـال کـلام را
: امتیاز
|
مدح حضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام
پـریـشـانم پی درمـان دردم راه میافـتم به یـاد لحـن فـرزنـد رسـول الله میافـتم همان لحنی که شیرین بود و لذت داشت تکرارش دلم قرص همان وعده است یاد ماه میافتم هزاران سکـۀ دنیا نمیارزد به دیدارش گـدایش بودم از اول به پای شاه میافتم که دستم را بگیرد، بر سرم دستی کشد شاید موجه گردم، و در صحن طوسی آه میافتم به من گفتند دیوانه پریدی یا که نه گفتم: رضایم اوست روزی دست خاطرخواه میافتم سپردم دست او آیندهام را چون که میدانم به دست من اگر باشد درون چاه میافتم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
مـن کـیـسـتـم گـدای گـدایـان این درم گر پا نهم به جای دگر خاک بر سرم روزی اگر بناست از این در جدا شوم از هم جدا شوند سر و جان و پیکرم مـحــتـاج دام و شـیـفــتـۀ دانــۀ تــوأم هر چـند در حـریم تو کم از کـبـوترم زوّار عـارفـنـد بـه حـقّ تـو یـا رضـا ای وای من که از همه بیمعرفت ترم بر پـادشـاهی دو جـهـان نـاز میکـنم از آن خوشم که بر در این خانه نوکرم مهر تو گشت شیرۀ جان و روان روح از لحظهای که شیر به من داد مادرم فـیض زیـارت تو و آلـودهای چو من گر لـطف تو نبـود نـمیگـشت بـاورم هرکس که دشمن است تو را دشمنش منم حــتّــی اگـر بــود پــدرم یـا بــرادرم از صـدق و پـاکی پـدر و مـادرم بود گـر عــاشـق پـیـمـبـر و آل پـیـمـبـرم یک عمر از تو گفتم و خواهم که وقت مرگ خـیـزد رضا رضا ز نفـسهای آخرم پای مـرا بـبـند که پـابـنـد خـود کـنـی دست مرا بگـیر که مسکـین این درم من «میثمم» که با همه بیدست و پائیم جـز دار عـشق تو نـبـود دار دیگـرم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیه السلام
این روزها دارد زمین بـوی خراسان شد آسـمان هـم خـادم کـوی خـراسـان هرکس گره دارد به کارش دست دارد امروز و هر روز دگر سوی خراسان خیل ملک جاروکـش صحـن و رواقِ خورشـید هـشتم مـاه دلجـوی خراسان اخـتـر ببـین با شـوق آمـد تا که شـایـد خادم شود در برج و باروی خراسان اعجاز کرد و شهره شد بر هر دو عالم تصویـر و یـاد و نـام آهـوی خـراسان یـکـبـار دیـگـر از امـامــم یــاد کـردم تـنـهـا فـقـط تـو پـنـجـره فــولاد داری تنها فـقـط تو صحـن گوهـرشاد داری سلطان تویی عالم غلامت حضرت شاه تـنـهـا خـودت ارگ رضـا آبـاد داری یک لشکر از حور و ملک خدمتگزارت جـای کـمـیـتـه؛ لــشـکـر امــداد داری آقا تو اعجازی که کردی در کسی نیست تـنـهـا تــو مــأوا در دل صـیـاد داری گـفـتی سه جا آیم سراغـت بهر یـاری مـن هــم غــریـبـم نـیـت امــداد داری جـان جـوادت نـام من را هم صدا کن دست من و دامان تو خورشید هـشـتم چـشم من و احسان تو خـورشید هشتم بـیـمارم و سـوز تـبی در دل نـشـسـته درد من و درمـان تو خـورشید هـشتم هفت آسمانها را رصد کردم کسی نیست هـمـپـایـۀ عـنـوان تو خورشـید هـشتم حـاتـم دخـیـل دامن تو مـانـده عـمری شـاید شـود مـهـمان تو خورشید هشتم خیل ملائک هر یکیشان خـیره مانده بـر عـزّت دربـان تو خـورشید هـشتم خُـدام کـویت جـمـلـگی نیکو سرشتـند تو آسـمانی منصب استی پر نخـواهی خورشید عـالـمـتابی و اخـتر نخواهی تو آرزوی هر صدف در عـمق دریـا در ثـمـیـنی تو خودت گوهر نخواهی داری عزیزی چون جوادت مظهر جود با بـوی زهـراییِ او عـنـبر نـخـواهی وقتی رقم زد هرچه حق بر آن رضایی کرسی و دیهیم و خدم لشکر نخواهی روی سـیـاه آوردهام بر درگـه دوست ای وای بر من گر مرا نوکر نخواهی شاهد فقط جسم است تو جانی و جانان سلطان علی موسیالرضا شاه خراسان
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
ما آبـرو زِ دَرگـهِ سـلـطان گـرفـتـهایم سـرمـایـۀ مـحـبّت و ایـمـان گـرفـتهایم مـا ســائـلانِ کــوی امــامِ کــرامـتــیـم روزی زِ دستِ شاهِ خراسان گرفتهایم دل را گـرِه به پنـجـره فـولاد او زدیم حاجات خود به دیـدۀ گـریان گرفتهایم دل مُـردهها کنارِ حـرم زنده دل شوند با بوسه از ضریحِ رضا، جان گرفتهایم حُکـمِ ضمانـتِ رضوی را به الـتماس وقتِ سحر چو آهوی حیران گرفتهایم زمـزم جـوابِ مسـتیِ مـا را نـمیدهـد چون جام را زِ ساقـیِ مستان گرفتهایم هـر سـال ما براتِ زیـارت به کـربـلا بعد از سفـر به مشهـدِ ایران گرفـتهایم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیه السلام
من بیدل آمـدم که تو دلـدار من شوی غمدیده آمدم که تو غمخوار من شوی شـادم که در حـریـم تو افـتاده بـار من آیا شـود ز لـطف، خـریـدار من شوی خود را ز راه دور کشاندم به کوی تو دلخـسـته آمـدم که مـددکـارِ من شـوی هر طـور لایـقـم، بـزن؛ امـا نـمیروم این بـار آمـدم که فـقـط یـار من شـوی عـمـرم به بـاد رفـتـه به داد دلـم برس من آمدم که مـونس من، یار من شوی آقـاییام هـمـیـشه ز سُـلـطانیِ شماست یک عمر نوکرم که تو سالار من شوی خوانم میان صحن تو تا روضۀ حسین گـویا که از وفـا تو گرفـتار من شوی پـیـچـیـده بـاز در حـرم تـو صدای من دست شماست روزی کربو بلای من
: امتیاز
|